سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی در تقابل با مرگ است که خود را نشان می دهد . « شهید آوینی »

 

 ●آخر الزمانجمعه 87 شهریور 8 - ساعت 10:36 عصر

نویسنده: همسایه ی حضرت معصومه

آدم واقعا می مونه این روزا همه جور انسانی پیدا میشه

بعضیا دیگه انگار از انسانیت خیری ندیدن رو آوردن به حیوانیت نه پسرا دیگه مردی دارن نه دخترا زنی

حالا که تو این دوره زمونه هر کسی یه کاری میکنه که وبلاگش پر بازدیدتر از قبل بشه چرا ما نکنیم؟

مگه ما چیمون از بقیه کمتره ؟

4 تا فیلم یا عکس ... میذاریم آمار وبلاگ میره رو روزی 500 نفر

باور نداری امتحان کن ( مخصوصا اگه یه عکس ... ایرانی هم آخرش اضافه کنی که دیگه اوووووووووووووووووه تا بازدید کننده داری)

منم می خوام امتحان کنم این دفعه فعلا یه عکس میذارم تا ببینم استقبال چطوری اگه خوشتون اومد بگین کارم رو ادامه میدم

این عکس یه پارتی دخترونه هست که چند تا دختر البته ایرانی از خودشون تو حموم گرفتن

برو پایین ببین حالشو ببر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نه انگار تو هم بدت نمیاداااا

 

پس برو پایین تر

 

 

 

 

 

 


 

 ●المپیک به سبک ایرانیجمعه 87 شهریور 1 - ساعت 4:16 عصر

نویسنده: همسایه ی حضرت معصومه

 

 مسابقات المپیک کم کم به پایان خود نزدیک می شوند و تیم های ملی ایران همچنان با یک مقام شصت و چهارم ،یک نهم و چند تا هفده و هجده به کار خود ادامه می دهند به اضافه ی اینکه عده ی کثیری از ورزشکاران ،من جمله اعضای تیم دوچرخه سواری هنوز به خط پایان نرسیده اند و چند مورد هم مفقودی گزارش شده است.اما چون این روزها گلاب به روی مبارکتان رفتن به دستشویی هم خالی از دستاورد نمی باشد،تا به این لحظه این مسابقات دستاوردها و نکات بسیاری داشته که چند تای آن ها را متذکر می شویم:

 

  1. قهرمانان دلیر مان بازهم برای بار چند صدم به خوبی تیم ملی اسراییل را ضایع نمودند.اما این بار علت شرکت نکردن شناگر ایرانی شکم درد و دلپیچه ایشان اعلام گردید تا در سال نو آوری و شکوفایی،در یک اقدام ابتکاری  تیم متخاصم طوری ضایع شود که خودش هم نفهمد چه جوری .
  2.  بار دیگر به جهانیان ثابت شد که ما مثل همیشه از پاپ کاتولیک تریم و کاسه ایم که از آش داغ تر و اصولا مساله ی ما المپیک و این جور جلف بازی ها نمی باشد ،ما امده ایم تا ضایع کنیم.
  3. در این دوره از مسابقات هم با درایت مسئولان حفظ و حراست حیا و عصمت در رفع سوراخ های در و دیوار و شیشه و پنجره،هیچ ورزشکاری موفق به رویت جنس مخالف(آنهم از نوع خوبش) نشده است .فقط در مراسم افتتاحیه چند مورد بای بای توسط یک ورزشکار گزارش شده که قراراست به محض بازگشت،با ایشان برخورد جدی شود.
  4. کشوری که وزیر کشورش مدرک جعلی از خودش در می آورد و ککش هم نمی گزد مدال المپیک می خواهد چه کار که مدال مسابقات محلات هم از سرش زیاد است.
  5. در صورت تمایل می توان از جاعل مدارک آقای کردان درخواست نمود چند تا مدال رنگی هم برای دلخوش نمودن این ملت بیچاره جعل نمود و سرجمع پول همه مدارک و مدالها را حساب کرد و کلی هم تخفیف گرفت و صرفه جویی ارزی نمود.

 

   نتیجه گیری: درست است که ما قهرمان و مدال و این جور چیزها را نداریم و در صحنه های مختلف ورزشی عددی نیستیم و هیچ برنامه ای هم نداریم تا عددی شویم ولی در عوض در زمینه های غیر ورزشی بسیار موفقیم و برنامه هم داریم مثلا این که سالی چند بار به خودکفایی در زمینه های مختلف می رسیم،همین پارسال در تهیه ی گندم به خودکفایی دیمی رسیدیم و امسال دوباره نصف گندم های دنیا را وارد کردیم.در برخی زمینه ها حتی از آن طرف خودکفایی هم زده ایم بیرون:با اینکه نیاز برق داخل را نمی توانیم تامین کنیم صادرات برق داریم.شاید در برخی(99 درصد) زمینه ها مدیریت مان گل و بلبلی باشد‍، ولی این طور نیست که بعضی از عزیزان فکر می کنند؛ همه چیز کشکی و بی حساب و کتاب ؟؟

 


 

 ●تکریم ارباب رجوع !!پنج شنبه 87 تیر 6 - ساعت 4:57 عصر

نویسنده: همسایه ی حضرت معصومه

دیروز رفتم راهنمایی و رانندگی امتحان آیین نامه بدم برای گواهی نامه موتور سیکلت همه جا به در و دیوار راهنمایی زده بودن آزمون آیین نامه از ساعت 9_ 7 صبح منم که نمی خواستم دیر برسم بعد از نماز صبح نخوابیدم ( اول اینو بگم که خودمو کشتم 1 ساعت بیشتر نخوندم) ساعت 6:30 من پشت در راهنمایی بودم که به خیال خودم زود برم تو کارمو انجام بدم برگردم به کارم برسم

ولی به محض اینکه رسیدم پشت در دیدم زهی خیال باطل 2 جین آدم کتاب به دست پشت در صف کشیدن

با خودم گفتم خوب باز خوبه این موقع اومدم

ساعت شده بود 6:45 رفتم جلو از سرباز دم در پرسیدم ساعت چند امتحان می گیرن ؟
گفت تازه 7:30 در باز می شه، کلی اعصابم خورد شده بود ولی از اونجایی که نمی خواستم به دلیل اعتراض به دفاع از حق خودم محروم از  امتحان بشم مثل بقیه کلی دعا کردم افسرای راهنمایی رو رفتم کنار

الان ساعت 8:15 ولی هنوز خبری از ممتحن ما نیست یه وقت فکر نکنی ما هنوز پشت دریم نهههههههه

مگه میشه تو این دولت یه ارگان حرفی بزنه عمل نکنه؟؟؟ معاذالله

رأس ساعت در باز شد همه هجوم بردیم تو ولی دیدیم خوب حالا که اومدیم تو چی ؟ هیچی

ولی نه بازم دعا به جون افسرا شروع شد که خدا خیرشان دهاد از یه در بسته ردمون کردن تو

تا ساعت شد 8:45 از دور دیدم یه افسر مثل همه ی افسرای پلیس ایران خوش هیکل و استیل داره میاد یه کیف سامسونت هم دستشه گفتم خودشه اومد

تازه فهمیدیم که چون راهنمایی تازه به این مکان جدید و البته مقدس( به خاطر اینکه یکی از ارگانهای دولت کریمه توش مستقره)

نقل مکان کرده و طبق معمول بعد از اومدن به مکان جدید تازه متوجه شدن که ما یادمون رفته سالن امتحان درست کنیم ! باید امتحان رو 35 نفر 35 نفر توی نمازخانه بدیم ( چه دادنی)

راستی یادم رفت بگب یه بابایی بخت بر گشته به خاطر اینکه پررو بازی دراورد و  اهانت کرد ( منظور همون دفاع از حق خودش ) از جلسه محروم شد و به ضرب یه تیپ یا نایل اومد و انداختنش بیرون

خلاصه سرتونو درد نیارم که چه امتحانی گرفتن و چه سوالایی یکی از یکی پر مغز تر !

حالا راستشو بخواین من که نفهمیدم تو این داستان تکریم ارباب رجوع کجاش بود و کجا به این جمله عمل شده بود که :

امروز پلیس به خدمت کردن به مردم ایران افتخار می کند

به یابنده 1 قطعه سکه طلا جایزه داده میشود .

 


 

 ●من از بیگانگان ......سه شنبه 87 خرداد 28 - ساعت 11:18 عصر

نویسنده: همسایه ی حضرت معصومه

 

خدا رحمتش کنه بچه ی بدی نبود الان یک هفته ای میشه که رفته( اما هنوز نمرده) هیچ خبری ازش نیست

البته من چه توقعی دارم مگه می شه آدم آموزشی بیوفته پرندک بعد ازش خبری هم باشه

الان فکر کنم یا داره کلاغ پر می ره یا پا مرغی یا داره سرویس های .... می شوره

ولی فکر کنم اگه بشنوه بعد از 1 هفته بی خبری تو خونشون جاش خالی نیست ..... سوزش عجیبی پیدا کنه

مامانش که رفته یه گوشت کوب خریده داره به جاش از اون استفاه میکنه تازه میگه این برقیه کارو زودتر راه میندازه

 


 

 ●معمای قتل نیمه شب !!پنج شنبه 87 خرداد 23 - ساعت 1:31 صبح

نویسنده: همسایه ی حضرت معصومه

آدم واقعاً بعضی وقتا می مونه انسان چطور می تونه به یه همچین موجودی تبدیل بشه

البته این کاری بود که کلاغ به قابیل و قابیل هم به نسل های بعد از خودش یاد داد

ولی من هر وقت فکرش رو می کنم مو به تنم سیخ می شه

چطور میشه یه نفر جلوی چشمات دست و پا بزنه و تو بی خیال فقط به اون نگاه کنی؟؟

هیچوقت دوست ندارم نه خودم نه یکی از اعضای خانوادم گیر یه همچین آدم های قصی القلبی بیفتن

فکر میکنی این بابا از دیوار مردم بالا رفته ؟  

            کیف قاپی؟                      

           آدم ربایی؟                       

       بچه دزدی؟                   

سرقت مسلحانه؟

قتل ؟               

    من هوزم نمیتونم فکر کنم که این کارا از دست یه انسان بر بیاد...............

 

         

 

 این همون سرباز عاشقیه که قراره از شنبه خودشو معرفی کنه به پادگان پرندک 

ولی فکر کنم بعد از 2 هفته آرزوش این باشه که اون کارایی که من گفتم رو کرده بود و سر از پرندک در

 نمی آورد. 

 

 

 

 

 

 


 

   1   2      >
 ●لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 

دوشنبه 103 اردیبهشت 17

برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
رایانه‌ی شما می‌باشد.
 

d خانه c

 RSS 
 Atom 

d شناسنامه c

d ایمیل c

کل بازدیدها:15176
بازدید امروز:6
بازدید دیروز:0



لوگوی وبلاگ



وضعیت من در یاهو

نوشته‌های قبلی

اشتراک در خبرنامه

  با ارسال فرم فوق می‌توانید از به‌روز شدن وبلاگ با‌خبر شوید.